این چند روز
سلام من این روزا خیلی امتحان دارم اونم امتحانای معرفی که تا حالا هیچ کدومو خوب ندادم نمی دونم چرا موقع امتحان یادم نمیاد با اینکه خوندم طبق معمول هم که با سرعت لاک پشت درس می خونم
نمیدونم چرا این طوریه ولی خیلی بده خیلی می طوله وقتی می بینم منم مثه بچه ها زود تموم نمی کنم خیلی ناراحت میشم
وقتی خانم ن بعد از یه هفته و اندی از کربلا برگشت منو مرضیه اتاق دفتر داری بودیم که مرضیه عکساشو بده ، یهو دیدم اومد و با دبیرا روبوسی کرد و بعد منو مرضیه هم بلند شدیم من سلام کردم یهو خودش دستشو دراز کرد و با ما دست داد .(این مربوط به چند روز پیشه)
امروز زنگ ریاضی بچه ها یه مقداری می خندیدن که خانم ک مثه همیشه همه رو چسبوند و گفت مگه اومدین سالن سینما ؟
ساعت بعدشم که ریاضی داشتیم خانم ک وقتی اومد پرسید بچه ها آمار آوردین ؟ همه با هم گفتیم ننننننههههههههه خیییییییر بعد گفت خیلی خوب پس کتابای آمارتون رو در بیارید ما که از خنده مردیم اما خودش متوجه سوتیش نشد
سوتی امروز خانم ف هم فرزندانگان به جای فرزندان بود
یه بارم خانم ا به مقوا گفت مربا از این سوتی ها زیاد میده بعدشم میگه این دو تا ( من و بیتا ) حواسشو پرت میکنیم خیلی سعی کردم سر کلاسش جدی باشم اما چون خودش نمی دونم به چی میخنده همش خندم می گیره
راستی از 13به در مسخره امسال نگفتم که من تنها موندم خونه و بقیه با الهام و رویا و همسرش رفتن کوه. 13به در سال های قبل خیلی بهتر بود امسال بیشتر فامیل ها تهران بودن برا خوستگاری واسه عمو م.
این روزا ساعت تفریح آخر که طولانی تره و نیم ساعت هست به همراه بیتا مرضیه پریناز مائده مهلا نجمه شادی هانیه اینااااااااا بازم بگم؟ میریم دور هم بستنی می خوریم و بعدش چوب شو داخل خاک باغچه فرو می کنیم و بعد هم اگه دبییییر محترم اجازه بفرمایند و اگه ریا نباشه می ریم نماز خانم د خوبه که خودش هم با بچه ها میره نماز نه مثه خانم ا که بعد از وضو گرفتن و رفتن به نماز خونه ، نماز نخونده بگه بیاید کلاس
این گل تقدیم به دوستام :